طراحی شهری عاطفی

گروه نویسندگان تگنه

تگنه - طراحی عاطفی در طراحی شهری به معنای بازگرداندن لایه‌های عاطفی به فضاهای عمومی است؛ توجهی هدفمند به نحوهٔ ادراک، خاطره‌سازی و واکنش عاطفی شهروندان نسبت به محیط شهری. این رویکرد از آنچه صرفاً زیبا یا عملکردی تلقی می‌شود فراتر می‌رود و وضعیت تجربه شهری را به عنوان یک پدیدار عصبی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و محیطی بازتعریف می‌کند، به‌گونه‌ای که هر عنصر طراحی، از مبلمان خیابانی تا نحوهٔ قرارگیری درختان و نورپردازی، در جریان ساختن عواطف و معنا نقش ایفا کند.

این تصویر توسط هوش مصنوعی با لایسنس اختصاصی تگنه تولید شده و سواستفاده یا استفاده از آن بدون ذکر منبع غیر مجاز است.

در هستهٔ طراحی عاطفی این فرض جای دارد که فضاهای شهری صرفاً صحنه‌های عملکردی برای حرکت و فعالیت نیستند، بلکه میدان‌هایی برای تجربه‌های عاطفی هستند؛ که بر کیفیت زیست روزمره و سلامت روانی شهروندان تأثیر مستقیم دارند. بنابراین طراحان شهری در این نوع طراحی باید، فراتر از معیارهای کاربردی نگاه کنند و پرسش‌هایی چون؛ "این مکان چه حالی بر من می‌گذارد؟"، "آیا می‌توانم در آن استراحت کنم؟"، "آیا این فضا به خاطره‌سازی کمک می‌کند؟" را در فرایند طراحی قرار دهند. این پرسش‌ها باید به معیارهای سنجشی تبدیل شوند تا انتخاب مصالح، جنس، رنگ، مقیاس و الگوهای حرکتی در خدمت یک تجربهٔ هدفمند قرار گیرند. برای مثال، انتخاب جنس سنگفرش یک پیاده‌راه نه تنها باید دوام و نگهداری را در نظر بگیرد، بلکه باید تأثیر لمسی آن بر کف پا، صدای گام‌ها و پیامدهای ادراکی را نیز مد نظر قرار دهد؛ همین جزئیات کوچک می‌تواند یک مسیر معمولی را به خاطره‌ای روزمره تبدیل کند یا تجربه‌ای نامطلوب پدید آورد. - رویکرد عاطفی به طراحی شهری همچنین مستلزم درک رابطهٔ میان فضا و خاطره است؛ فضاهایی که با طراحی دقیق عناصر عاطفی را فعال می‌کنند، ظرفیت تبدیل شدن به نشانه‌های محلی را دارند و در نتیجه شهروندان نسبت به آن‌ها عواطف و تعلق بیشتری خواهند یافت. تعلق مکانی، خود یکی از مهم‌ترین عوامل تقویت سرمایهٔ اجتماعی و تقویت تاب‌آوری شهری است؛ جایی که افراد تصور می‌کنند سهمی از فضا دارند و حاضرند برای نگهداری و حفاظت آن سرمایه اجتماعی ایجاد کنند. از این منظر، طراحی عاطفی نه یک لوکس طراحی بلکه ابزاری برای تقویت پیوندهای اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی شهری است.

پیاده‌سازی این رویکرد مستلزم تلفیق روش‌های تحقیقاتی انسانی و مشارکتی با فرایندهای طراحی است. مطالعات میدانی، مشاهدهٔ رفتار، مصاحبه‌های عمیق و آزمایش‌های موقت فضایی (پاپ آپ، مداخلات موقت) ابزارهایی هستند که به طراح امکان می‌دهند تجربه‌های واقعی شهروندان را واقعاً بفهمند و از داده‌ها برای اصلاح طراحی استفاده کنند. برخلاف طراحی مبتنی بر مفروضات صرفاً زیبایی یا کارآیی، طراحی عاطفی نیازمند یک حلقهٔ بازخورد مستمر میان کاربران و طراحان است تا اثرات روانی و اجتماعی مداخلات اندازه‌گیری و پایش شود.

از منظر مصالح و اجزا، توجه به کیفیت مواد اهمیت دارد: جنس پارچهٔ پوشش کف، انعکاس نور در نمای ساختمان، تراز ارتفاعات و حتی بوی فضا می‌تواند خاطره‌ساز باشد. به همین دلیل انتخاب مصالح باید همزمان معیارهای زیست‌محیطی و کارکردی و هم معیارهای عاطفی را برآورده سازد. به عنوان مثال، استفاده از چوب محلی با پرداختی که گرما و آرامش لمسی را منتقل می‌کند، یا استفاده از پوشش گیاهی معطر در میانهٔ میدان‌های شهری می‌تواند تجربهٔ روزمره را به سمت احترام، آرامش و شادی سوق دهد. این انتخاب‌ها همچنین باید با توجه به شرایط اقلیمی و نگهداری اقتصادی صورت گیرند تا تجربهٔ مطلوب هزینه گزاف نداشته باشد.

طراحی عاطفی در طراحی شهری واقعاً زمانی مؤثر است که با راهبردهای سیاستی و مدیریت شهری همسو شود. ایجاد فضاهای عاطفه‌محور نیازمند سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های عملکردی، مشارکت فعال ساکنان و معیارهای نگهداری بلندمدت است. هنگامی که شهرداری و نهادهای محلی این نوع طراحی را به عنوان اولویت در نظر گیرند، فضاهایی پدید می‌آیند که علاوه بر ارتقای تجربهٔ روزمره، به سلامت ذهنی و توانمندی اجتماع کمک می‌کنند و در بلندمدت به سرمایه‌ای شهری تبدیل می‌شوند که از منظر اقتصادی و فرهنگی بازدهی قابل توجهی دارد. به این ترتیب، طراحی شهری از خلق فرم‌های صرف به خلق شرایط زندگی تبدیل می‌شود؛ شرایطی که در آن عواطف، معنا و عملکرد در هم آمیخته و تجربهٔ شهری را ماناتر و انسانی‌تر می‌سازند.

پست‌های پرطرفدار